پوریا جانپوریا جان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

کودکانه های پوریا

زمستان 1390

این عکس بعد حموم از پسرم گرفتم . به به چه آقا پسر ترگل ورگلی ! چه موهایی داره ماشالا ...
1 اسفند 1391

تولد

اولین بار که پسرم دیدم فقط چند لحظه بعد از تولدش بود ،به دکتر بیهوشی که بالای سرم بود گفتم : آقای دکتر می بینید چه پسر خوشگلی دارم واون هم حرف من تآئید کرد همه گفتن چه پسر قدبلندی ! ومن با وجود تلاش متخصص اطفال برای ساکشن ترشحات زیاد و رسیدن اکسیژن به اون انگار مطمئن بودم همه چیز به خیر تموم می شه با آرامش براش دعا می کردم. عزیز دلم چقد اون روز برات سخت ودردناک بود ،اینقدر صورتت پف کرده بو که تا سه چهار روز نمی تونستی چشمات باز کنی و به چشمای من که بی صبرانه منتظر دیدنت بود نگاه کنی .هیچ وقت فکرش نمی کردم درد و آرامش اینقدر با هم مانوس بشن ومن این مدیون وجود تو بودم که سختی چندین ماه دردآور رو برام تبدیل به تحقق یه رویای شیرین کرد. من ما...
19 بهمن 1391