دل مشغولی ها
خدای مهربانم از اینکه همیشه به یادم هستی از تو سپاسگذارم .من این را از ته قلبم باور دارم که تو خود منشور پرتو هستی بخش مهر مادری در قلبم هستی پس بی شک مرا که هر لحظه امکان خطا دارم یاری می کنی دستم را می گیری وبه سمت خودت هدایت می کنی هرچند که انسان فراموشکاری چون من نیکیهایت را زود از یاد می برد و اسیر روزمرگی ها و مادیات می شود وحتی برای خواندن نمازش که فرصتی است که برای ملاقات با چون توییست را از دست می دهد و صدای شنیدن امواج دریا پس از اندک آرامش یافتنی را دیگر نمی شنود.
از تو برای همه چیز سپاسگذارم تو در زندگی من چیزی کم نگذاشته ای و هرآنچه به صلاحم بوده به من بزرگوارانه بخشیده ای ، چشمانی که می بیند دستهایی که کار می کند پاهایی که بی نیاز راه سخت زندگی را طی می کند و پسری که نور چشمانم شده و قوت قلبم .همن دیگر مرا کفایت می کند امیدوارم اگر روزی زندگی بر من سخت گردد ومن توانم کم شود و مثل امروز که جوان هستم و سالم بتوانم از پس خودم بر بیایم و او را اسیر خود نکنم چرا که او را برای خدمت به خود به دنیا نیاورده ام دلم می خواهد او انسانی شود که حتی خیلی کم ولی در حد وسعش به انسانها کمک کند .به کسانی قربانی فقر و بی عدالتی ها شده اند صدایی شود برای رساندن صدای ناتوانان به گوش دنیا برای گرفتن داد دل مضلومین.
امروز دلم خیلی گرفته بابات می گه از بس مطالب مختلف می خونم ذهنم مسموم شده خوب بله تا یه حدی راست میگه ولی این از سوال های بی جوابی که همیشه تو ذهنم بوده و نتونستم جوابی براش پیدا کنم ناشی می شه از سیصدو هشتادونه هزار تومن حقوق کارگری که صبحش با مصیبت شب می کنه و آروزوهاش با این پول معامله می کنه واز ثروت کسانی که با بی عدالتی و پا گذاشتن روی شونه دیگران خودشون بالا کشیدن مثل خیلی از بازیگرها ،فوتبالیست ها و....و قصه به همین ترتیب ادامه دارد